جنبش آزادی قلم

نشریه الکترونیکی جنبش آزادی قلم

جنبش آزادی قلم

نشریه الکترونیکی جنبش آزادی قلم

جنبش آزادی قلم

شروع به نوشتن مرا آرام می کند دغدغه های درونی مرا بیرون می ریزد اگر این طریق آرامش بخش ما را نمی پسندید ما واقعا از شما پوزش می خواهیم لطفا یا تحمل فرمائید یا از وبلاگ های دوستان دیگر دیدن فرمائید.این جنبش به صورت خود جوش و سر آغازش از درون خودمان می باشد و وابسته به هیچ نهاد یا حزب و جریان سیاسی و یا تفکرات سلطه جویانه نمی باشد.
کانال تلگرام جنبش آزادی قلم : freepenmovement@

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توریست» ثبت شده است

روز 14 اسفند ماه 1396 در مسیر بازگشت از آواجیق به طرف خوی با دو عزیز فرانسوی که در حال پرسیدن سوال از چند سرباز پاسگاه آن نزدیکی بودند و این سربازان عزیز نیز با ایما و اشاره سعی داشتند که جواب دوستان عزیز را بدهند ولی شاید سخت باشد.بنده نیز در آن نزدیکی بودم و شکل و ترکیب دوچرخه بسیار زیباشون نظرم جلب کرد و نزدیکتر شدم و طبق معمول اولین سوال که از کجا آمدید و می توانید انگلیسی صحبت کنید را پرسیم و در پاسخ اشاره کرد که بله کمی فارسی و انگلیسی و اصالتا فرانسه را تکلم می کنند و در ادامه سوال کردند که آیا راه خوی را به درستی رکاب زده اند زیرا که ظاهرا گوگل مپ آن جاده که در مسیرش بودند را صحیح تشخیص نداده بود و از بیراه ای وارد شده بودند.هوا سرد بود و نمی خواستم زیاد وقت آن عزیزان را بگیرم و ازشون تشکر کردم که ایران را به عنوان مسیر کسب تجارب انتخاب کرده اند و نیز مسیر حرکت بعدی آنها را نیز جویا شدم که گفتند قصد سفر به تبریز ، تهران ، شیراز ، اصفهان و از مسیر بعدی به سیستان و پاکستان و ... را دارند .برایم جالب بود چقدر راحت ارتباط شروع شد و خیلی راحت خنده بر لبانشان جاری بود و چرا واقعا سختی راه ، سرما (البته در مورد سرما پرسیدم آخه اصلا هوا سرده - در جواب گفت که سرما برای ما مانع محسوب نمیشه) برای آنها چیزی نبود که از تصمیم به لذت بردن از زندگی را فراموش کنند.خلاصه این زوج عزیز خارجی مون رو دعوت کردم که اگر تشریف به شهر ما آوردید در خدمت هستیم که نگاهی به همسرش انداخت و گفت از برنامه عقب می افتیم نمی توانیم بیاییم شاید نمیدانست که من تعارف می کنم یا اصلا معنی دروغ مصلحتی را نیز نمی دانست به هرحال برایم جالب بود که دنیای خارج با سفر آغاز می شود و سعی کنیم سفر کنیم تا متوجه شویم دنیای بیرون هیچ گاه از دنیای ما بدتر نبوده و افسانه های که برایمان هر لحظه با رسانه های متعدد تزریق می کنند باید ببینیم تا درک بهتر داشته باشیم .راستی سر آخر به رسم ادب جلو رفتم و با آقای خارجی دست دادم و اصلا خانم انتظار نداشت که با او هم دست بدهم و به نوعی شوکه شد و وقتی دست دادم به نوعی جالب خندید شاید به جرات من خندید نمی دانم ولی هر چه بود برای اقا و خانم بسیار جالب بود این ادب و احترام من با دست دادن و خداحافظی کردن.

قبل از گرفتن عکس البته از دوستان خارجی هم اجازه گرفتم که با کمال رضایت با خوشحالی گفت .yes yes

  • آراز شاه